روی خط استوا

روی خط استوا
طبقه بندی موضوعی

فصل اول:

نویسنده نشان می دهد و با نشان دادن وقوف می دهد و با نشان دادن شعور می دهد.
بزرگترین خیانت ها،خیانت به خود و خیانت به واقعیت خویشتن است.
هر کس به ضعف و قدرت و شرف و بی شرفی خود_اگرنه در پیش دیگران_پیش خود لااقل اعتراف می کند و اگر دیگر این قدر هم صمیمیت نداشته باشد،باید جامه دلقکان بپوشد و از این راه امرار معاش کند و یا در زباله دانی به نام برج عاج خلوت گزیند و لب نجنباند که ممکن است سرش به باد رود،و اگر لب جنباند از پس تنه و پیش تنه و پایین تنه صحبت کند که جهان بینی این قبیل مخنثان هنری به همین تنه ها پایان می یابد.
قصه نویس اگر ما را شناخته و نشان داده،ما هنوز او را نشناخته و نشناسانده ایم و برای آنکه او را بشناسیم،باید به شکل ساختمانی هنر او،ظرفیت ها،کمبودها و موفقیت های مناسب آن پی ببریم و نشان دهیم که تا چه حدودی می توان از این قالب هنری برای نشان دادن جلوه های رنگین زندگی استفاده کرد و تا چه حد می توان دنیای عصر حاضر را در قالب کلامی این نوع از انواع مختلف هنرهای ادبی ریخت.
من ذاتا هم در شعر و هم در نثر،یک قصه گو،یک قصه نویس هستم،و مدام،هم موقعی که تنها هستم و هم موقعی که با دیگران،درحال تعریف کردن یک قصه هستم.
فصل دوم:
ویژگی قصه نویس حرفه ای:
اولا قصه نوشتن حرفه ای است بریده و دوخته بر قامت او
ثانیا قصه در حالت و موقعیتی که او آن را تعریف می کند،طبیعی ترین حالت و موقعیت خود را دارد.
ثالثا اشخاص داستان جز در وضعی که او تصویر کرده،قابل تصور نباشند.
رابعا اعمال و افکار و عواطف اشخاص داستان جز در جهتی که او بدان ها داده است،نباید حرکت بکنند و اگر جهت دیگری برای آنها در ذهن خواننده تشخیص داده شود،غیر طبیعی و بیهوده و بی مصرف به نظر آید.
خامسا قصه کشش داشته باشد.
و بالاخره قصه نویس حرفه ای کسی است که معرفت خود را از زندگی درچارچوب طرح و توطئه و الگویی چنان قابل لمس و طبیعی می ریزد که خواننده را به ماهیت زندگی خود و محیطش وقوف دهد.
قصه نویس حرفه ای غیر شخصی و اجتماعی و عینی است.
قصه نویس غیر حرفه ای(که حرفه اش جز قصه نویسی نیست و من فقط جهت روشن کردن جهتش در برابر حرفه ای"غیرحرفه ای"نامیده ام)منزوی و گوشه گیر و غیر اجتماعی است،خودمرکز است در حالی که قصه نویس حرفه ای به دور همه می چرخد.غیر حرفه ای مجرد و ثابت و ذهنی است در حالی که حرفه ای سیار و عینی است حتی اگر سیلان تخیل فردی قصه نویس غیر حرفه ای را نداشته باشد.
قصه نویس حرفه ای قرار دادی است.فرمول این قرارداد:
شخص در اجتماع-->شخصیت در داستان-->شخصیت در ذهن خواننده
قصه نویس حرفه ای اجتماعی است حتی اگر برداشتش مجرد و انتزاعی باشد،قصه نویس غیر حرفه ای غیر اجتماعی است حتی اگر داستانش در اجتماع بگذرد.   

فصل سوم:
قصه به شکل امروزی آن،در دوران تاریخ نسبتا راکد نمی توانست به وجود بیاید.
تاریخ راکد،تاریخی است که در آن تغییر در سطح های بالای اجتماع صورت می گیرد،فردی جانشین فرد دیگری می شود ولی در این جانشین شدن،هیچ نوع اتفاق بزرگ و تغییر و تحول اجتماعی صورت نمی گیرد،به دلیل اینکه اجتماع از مردم ساخته شده است و نه از چند فرد.
اصولا بهتر است داستان قبل از قرن هیجدهم در اروپا(به استثنای رابله و سروانتس)و داستان قبل از دوران مشروطیت را در ایران"حکایت"بنامیم تا قصه.
حکایت از پرواز تا حدی بی دلیل تخیل و البته بیشتر خیالبافی،سرچشمه گرفته است و خواننده در وجود قهرمان،هویت مشابه خود را نمی یابد.
"رئالیسم"یعنی ارتباط پیدا کردن با زندگی واقعی و به همین دلیل قصه های هزار و یک شب و یا حکایت امیرارسلان در مورد قهرمانان اغراق شده،قصه به معنای امروزی نیستند.
در قصه نویسی قرن هجده و به بعد نمی توان به مطلق زمان و مکان و مطلق نیکی و بدی اندیشید،چرا که انسان و حالاتش در برابر زمان و مکان جهت می گیرند و نقص و کمال ناشی از جدال های درونی را نشان می دهند.
"رمانس"یا"حکایت افسانه وار"داستانی شاعرانه و خیالی و تغزلی و یا حماسی است که نه اتفاق افتاده و نه احتمال اتفاق افتادنش هست.به دلیل آنکه هیچ نوع دلیل عمیق عاطفی و فکری،خودآگاه و نا خودآگاه بر آن حکومت نمی کند.در حالی که قصه رئالیستی قصه ای است  که واقعیت را در موقعیتی قرار می دهد که علت و معلول بر اعمال و حرکات و حوادث و موجودیت اشخاص قصه حکمفرمایی کنند.
قصه رئالیستی را در آغاز طبقه متوسط که تجربه تجارت و عینیت زندگی،واقع بینش کرده بود،به وجود آورد و قصه رئالیستی و حتی طبقه بورژوای قرن هجدهم در برابر فئودالیسم،عوامل مثبتی بودند.ولی بعد طبقه بورژوا به صورت  کاپیتالیسم در آمد و فشارش را هر روز،پیش از پیش بر روی طبقه کارگر،تحمیل کرد و فاصله کارگر و کارفرما آن قدر زیاد شد که فقط قابل مقایسه با فشار فئودالیست ها بر روی دهقانان بود.
به همین دلیل،اگر قصه قرن هجدهم (بیشتر در انگلستان)،قصه عصیان بورژوازی علیه فئودالیسم و تثبیت شدن طبقه متوسط است در تمام شئون اجتماعی،قصه قرن نوزدهم،قصه عصیان علیه بورژوازی است؛بورژوازی که دنیا را به سوی کاپیتالیسم صنعتی کشانید.و این البته نشان می دهد که تاریخ تا چه حد در پیدایش و تکوین قصه نویسی موثر افتاده است.

فصل چهارم:
سه بعد زمان،مکان و علیت در قصه به معنای امروزی آن دیده می شوند،بعد چهارم"زبان"است.
تاریخ قصه نویسی در ایران تاریخ انقلاب در زبان نیز هست،زبانی که پس از مشروطیت به سوی نحوه گفتار مردم عادی آمده است و خود را از معانی بیان پرتکلف و تعقیدهای بیهوده لفظی نوعی"زبان مجلسی" نه اجتماعی،رهایی داده است و البته نمونه های کامل این نوع برداشت زبانی را در دهخدا،هدایت،چوبک و آل احمد به طور مشخص می توانیم دید.
والترآلن:"مصالح زندگی  مثل اسباب بازی های بچه است که هر نویسنده ای (هر بچه ای)به نوعی آن ها را کنار هم می چیند "
هنر ترسیم و تجسم است.

در حکایت جدال ها همه جسمانی هستند،به جای آنکه عاطفی و ذهنی باشند اغلب قهرمان ها و آدم های حکایت ها"درون"ندارند.
در حکایت هیچ چیز جز به جز و به صورت عینی و دقیق توصیف نگردیده است و تمام نویسندگان آن ها از یک حالت گریز از مرکز شروع به تشریح و توصیف داستان ها کرده اند.اما تاریخ با حقایق جز به جز سرو کار دارد.با این وجود فرقش با قصه چیست؟
نخست.مورخ یک خبرنگار است تا سازنده شخصیت.مورخ آفریننده نیست.
دوم.تاریخ با ظاهر حوادث سرو کار دارد نه با باطن آن ها.به دلیل آنکه مورخ قاضی روحیات قهرمانان و مشاهیر تاریخی نیست،بلکه گزارش کننده و علت جوی همه حوادث است که بر سر آنها آمده است.
قصه با طبیعت درونی انسان سرو کار دارد و فقط وجود "انسان"بر آن حکومت می کند.
تاریخ برونگرا و قصه نسبت به تاریخ درونگراست.
تاریخ از حکایت واقعی تر
ولی قصه واقعی تر از تاریخ است.
فصل پنجم:
اغلب اصطلاحاتی که درباره قصه به کار برده می شود،مربوط به تراژدی است و این اصطلاحات قرن ها پیش_یعنی قبل از آنکه قصه به معنای امروزی به وجود بیاید_وجود داشت  و به وسیله اغلب منتقدان شاعران و نمایشنامه نویس ها به کار برده می شد.