روی خط استوا

روی خط استوا
طبقه بندی موضوعی



"بس که آس و پاسیم" نوشته خوان رولفو با عنوانش که هم اصطلاحی عامیانه است و هم آمیخته به طنزی تلخ ، داستان خانواده روستایی را روایت می کند که طغیان رودخانه گاو دخترشان "تاچا"را با خود برده است.مصیبتی که از نگاه مردم روستا پنهان مانده و شامل خرابی خانه ها و کشتزارها نیست :"صدای آب آن قدر زیاد است که آدم فقط می بیند دهان مردم باز و بسته می شود و دارند حرف می زنند بی آنکه آدم حتی یک کلمه را بشنود.برای همین بود که از دره تنگ بالا رفتیم ،چون آن بالا مردم داشتند رود را تماشا می کردند و از خرابی ها حرف می زدند".فضای داستان ساده است و آمیخته با باور ها و نگرانی های مردمان جغرافیایی است که در بستر اجتماعی ساده نگر با باور های بومی زندگی می کنند.مادر خانواده در پی آن است تا ببیند کدام گناه دوران جوانیش یا زن بدکاره خاندانش باعث کج اخلاقی های دو دخترش شده است و پدر خانواده گمان می کند گم شدن گوساله و فقر،دخترش "تاچا" را به سرنوشت خواهرانش دچار خواهد کرد.طغیان رودخانه با طغیان درونی و شکستن سد امید های تاچا در انتهای داستان پیوند می خورد و حالا تاچا انگاره ای از همان رودی است که خرابی به بار می آورد."شرشر اشک کثیف روی صورتش روان شده،انگار رود توی تنش رفته است"/"از دهانش صدایی بیرون می آید که شبیه صدای لب پر زدن آب رودخانه است.با این صدا تمام تن تاچا به لرزه می افتد.قطره های آب بوگندو رود به صورت خیس تاچا پاشیده می شود و برجستگی های سینه کوچکش یک بند بالا و پایین می روند،انگار همین طور درشت و درشت تر می شوند تا تاچا را بدکاره کنند."به نظرم عنصر جذابیت این داستان که آن را از سایر داستان های شبیه به آن، تمیز می دهد؛همین پیوند زیبا و با معنای تاچا با رودخانه است و به گمانم اگر این عنصر را از داستان حذف کنیم نویسنده حرف تازه ای را بیان نکرده.لازم به ذکر است که الهه آب در اساطیر و داستان های کهن همواره یک زن بوده است و من نمی دانم نویسنده این پیوند و شباهت نمادین را آگاهانه نوشته است و یا هنرمندی برخواسته از ناخودآگاه او است.

  • صبا ...